229552 آرزوهای بزرگ دختر نوجوانی که در سینما یک شبه ره صد ساله رفت باید تقدیر آدمی خیلی بلند باشد که سال قبل در چنین روزهایی در خیابان کار کنی و امسال روی استیج یکی از مهمترین جشنواره‌های سینمایی دنیا باشی و آرزوهای کودکی را دست‌یافتنی‌ ببینی. <p><span style="font-size: 12px">یهمن ماه سال گذشته بود که پس از نمایش فیلم &laquo;خورشید&raquo; در سالن رسانه&zwnj;های جشنواره فیلم فجر، سه، چهار بچه&zwnj;ی تقریبا هم سن و سال کُلّ نشست خبری این فیلم را با شیرین&zwnj;زبانی&zwnj;ها، خنده&zwnj;ها و اشک&zwnj;هایشان به هم ریختند و یکی از پر سر و صداترین و جذاب&zwnj;ترین روزهای جشنواره را ثبت کردند. اما آن چیزی که حضور آن&zwnj;ها را متفاوت کرد صرفا بازی خوبشان در فیلم مجیدی نبود، بلکه زندگی آن&zwnj;ها بود و کارشان در مترو و خیابان و حس و حالی که از تجربه&zwnj;ی بازیگری به دست آورده بودند.<br /><br />همان موقع خیلی&zwnj;ها این نگرانی را درِگوشی یا با صدایی بلند می&zwnj;گفتند که خدا کند این بچه&zwnj;ها با چنین ذوق و شوقی رها نشوند و آینده&zwnj;ای که می&zwnj;تواند عوض شود، دوباره به سر چهارراه&zwnj; و دستفروشی برنگردد و حالا این بچه&zwnj;ها با درخششی که فیلم&zwnj;شان در جشنواره&zwnj; ونیز داشته دلگرم&zwnj;تر از قبل هستند که این مسیر را ادامه دهند.&nbsp;<br /><br />در چند روز گذشته حتما در میان خبرهایی که از جشنواره&zwnj;ی فیلم ونیز منتشر شده عکس&zwnj;هایی دختری را دیده&zwnj;اید که با وجود ماسک روی صورت، شادی در عمق چشمانش می&zwnj;درخشید؛ شمیلا شیرزاد دختری 14 ساله &zwnj;است که به همراه برادرش ابوالفضل در فیلم &laquo;خورشید&raquo; بازی کرده و به دلیل مبتلا شدن نوجوان اصلی فیلم - روح&zwnj;الله زمانی - بدون همبازی خود راهی جشنواره ونیز شد و به جای او روی صحنه اختتامیه رفت و از این گفت که تا یک سال پیش مشغول دستفروشی در مترو بوده و امثال او و روح&zwnj;الله تمام زندگی خود را در خیابان دست فروشی کرده&zwnj;اند اما سینما رویاهای&zwnj;شان را به آن&zwnj;ها برگرداند.<br /><br />او حالا در گفت&zwnj;وگویی از علاقه&zwnj;اش به بازیگری پیش از بازی در فیلم مجیدی می&zwnj;گوید و برنامه&zwnj;هایی که برای آینده دارد.<br /><br />شمیلا اصالتا اهل افغانستان است، اما در ایران متولد شده و با پدر و مادر و خواهر بزرگترش و ابوالفضل که دو سال و نیم از خودش کوچک&zwnj;تر است زندگی می&zwnj;کند.<br /><br />او به گفته&zwnj;ی خودش یک سال دیر به مدرسه رفته و امسال به کلاس هفتم می&zwnj;رود، اما قطعا با حس و حالی متفاوت. &laquo;من قبلا مدرسه کودکان کار می&zwnj;رفتم و امسال هم همانجا می&zwnj;روم. بعد از اینکه در فیلم &laquo;خورشید&raquo; بازی کردم حس خیلی خوبی داشتم، دوستانم هم خوشحال بودند، اما من اصلا رفتارم را تغییر ندادم و خودم را برای آن&zwnj;ها نمی&zwnj;گیرم چون کلا با دوستانم رابطه خوبی دارم و رفتارم تغییری نکرد. با این حال شرایط زندگی&zwnj; هم خودم و هم خانواده&zwnj;ام خیلی تغییر کرده و دیگر در خیابان کار نمی&zwnj;کنم، گرچه زندگی هنوز سختی دارد ولی من بعد از &laquo;خورشید&raquo; دیگر کار نکردم.&raquo;<br /><br />شمیلا می&zwnj;گوید: &laquo;از این به بعد دوست دارم این راه را تا آخر ادامه دهم و به شیوه&zwnj;ای دیگر کار کنم. دلم نمی&zwnj;خواهد به کار در مترو برگردم.&raquo;<br /><br />او در میان صحبت&zwnj;هایش اشاره می&zwnj;کند که قبلا هم به بازیگری علاقه داشته و موقعیت&zwnj;هایی هم پیش آمده بود که به نتیجه نرسیدند. &laquo;بازیگری را خیلی دوست داشتم. چند بار قبلا در مترو خانم&zwnj;هایی مرا دیده بودند و به کارگردانشان معرفی کرده بودند. پیش چند نفر هم رفتم اما خبری نشد.&raquo;<br /><br />آنطور که شمیلا از علاقه به بازیگری می&zwnj;گوید این تصور پیش می&zwnj;آید که حتما فیلم و سریال ایرانی که راحت&zwnj;تر در دسترس هستند، زیاد دیده و خیلی از بازیگران را هم باید بشناسد، اما پاسخ او غیرمنتظره است. &laquo;من خیلی فیلم می&zwnj;بینیم اما بیشتر فیلم هندی، برایم جذاب هستند و آن&zwnj;ها را خیلی دوست دارم. همین&zwnj; فیلم&zwnj;ها باعث شدند از بازیگری خوشم بیاید.&raquo;<br /><br />وقتی حرف از بازیگران مورد علاقه&zwnj;اش می&zwnj;شود می&zwnj;گوید:&zwnj; <b>&laquo;از بین ایرانی&zwnj;ها قبلا خیلی زیاد پیگیر نبودم و دقت نمی&zwnj;کردم چه کسانی بازی می&zwnj;کنند، اما از هندی&zwnj;ها امیرخان، شاهرخ&zwnj;خان، سلمان&zwnj;خان و کاترینا کیت را خیلی دوست دارم. البته الان دیگر وضع عوض شده و هم فیلم&zwnj;های ایرانی را بیشتر می&zwnj;بینم و هم مهم است ببینم بازیگرانش چه کسانی هستند.&raquo;</b><br /><br />به نظر می&zwnj;رسد او برای جبران فیلم&zwnj;های ندیده ایرانی خیلی جدی شده است. &laquo;بعد از جشنواره فجر و فیلم &laquo;خورشید&raquo; روزی یک فیلم دانلود می&zwnj;کردم و می&zwnj;دیدم مثل &laquo;متری شیش و نیم&raquo; و &laquo;تنگه ابوقریب&raquo; که آن را ابوقَریب می&zwnj;خواند. وقتی می&zwnj;گویم این فیلم&zwnj;ها که مناسب سن تو نیستند می&zwnj;گوید:&zwnj; &laquo;من این فیلم&zwnj;ها را بیشتر دوست دارم. هیچ وقت برایم مهم نبوده که فیلمی به سنم می&zwnj;خورد یا نه، چون فیلم دیدن را دوست دارم و ترجیح می&zwnj;دادم یک چیزی باشد که نگاه کنم.&raquo;&nbsp;<br /><br />او با این حال تعریف می&zwnj;کند که اگرچه اهل تلویزیون و سریال نیست، گاهی کارتون تماشا می&zwnj;کرده که بیشتر سیندرلا و باب اسفنجی بودند و اشاره می&zwnj;کند که کار کردن در بیرون از خانه در نوع علاقه&zwnj;اش به فیلم&zwnj;هایی که با سن و سالش همخوانی ندارد اثر داشته است.<br /><br />شمیلا که به تازگی از ونیز برگشته، از این اولین تجربه سفر خارجی خود خاطراتی شیرین دارد.&zwnj; &laquo;جشنواره ونیز خیلی خوب بود. عاشق پیراهنم شده بودم که طراح برایم آماده کرد. کسانی که مرا در خیابان می&zwnj;دیدند قلب نشان می&zwnj;دادند و می&zwnj;گفتند فیلم را دوست داشتند. خیلی مهربان بودند ولی دوست داشتم خودم می&zwnj;توانستم با آن&zwnj;ها صحبت کنم یا متوجه شوم چه می&zwnj;گویند. ابوالفضل هم دوست داشت بیاید ولی ناراحت نشد از اینکه نتوانست بیاید. فقط مدام زنگ می&zwnj;زد می&zwnj;گفت، چی می&zwnj;خوری؟ یک بار گفتم که مثلا خرچنگ می&zwnj;خورم و بعد هر بار می&zwnj;گفت برایم خرچنگ بیاور!&raquo;<br /><br />او که از یاداوری این جمله&zwnj;ها حسابی خنده&zwnj;اش گرفته، تاکید می&zwnj;کند: &laquo; ابوالفضل از من کوچکتر است ولی او هم خیلی دوست دارد بازی کند. اصلا اول او برای بازی در فیلم انتخاب شده بود. بعد مدیر آن&zwnj;ها گفته بود او یک خواهر هم دارد و یک روز که در مدرسه بودیم آقای مجیدی با چند تا از دوستانشان آمدند و مرا هم دیدند و این طوری انتخاب شدیم.&raquo; &nbsp;<br /><br />شمیلا از روزهایی که در سینما تجربه کرده و تفاوتش با گذشته می&zwnj;گوید: &laquo;موقع فیلمبرداری صبح&zwnj;ها ساعت 5:30 تا 6 بیدار می&zwnj;شدیم و می&zwnj;رفتیم سر صحنه و صبحانه می&zwnj;خوردیم و بعد هم گریم می&zwnj;شدیم تا عصر کار می&zwnj;کردیم. همه چیز آن روزها را دوست دارم حتی وقتی اشتباهی می&zwnj;کردم و کات می&zwnj;دادند. البته ناراحت می&zwnj;شدم ولی بعد دوباره امتحان می&zwnj;کردیم &nbsp;و خوب می&zwnj;شد.&raquo;&nbsp;<br /><br />او اضافه می&zwnj;کند: &laquo;پارسال تابستان با داداشم در خیابان&zwnj;ها کار می&zwnj;کردیم. سخت بود ولی یک جوری چاره می&zwnj;کردیم. گاهی هم با دوستانمان در همان خیابان بازی می&zwnj;کردیم و خوش می&zwnj;گذشت. اما تابستان امسال در قرنطینه بودیم و کارهای خانه را انجام می&zwnj;دادم. خانواده&zwnj;ام بعد از این اتفاق&zwnj;ها خیلی خوشحال شدند چون روی زندگی ما خیلی تاثیر داشت. خیلی دوست داشتم که یک اتفاقی بیفتد و مطمئن بودم که حتما می&zwnj;شود.&raquo;<br /><br />شمیلا شیرزاد که درس و بازیگری را اولویت زندگی فعلی خود می&zwnj;داند، سودای بازیگری حسابی در سرش رفته است. <b>&laquo;دوست دارم سال آینده این موقع سر فیلمبرداری باشم. قبل از کرونا خیلی زنگ می&zwnj;زدند ولی الان همه چیز کنسل شده. دوست دارم درسم را هم بخوانم ولی بازیگری را هم می&zwnj;خواهم ادامه دهم.&raquo;</b><br /><br />این گپ کوتاه با این سوال تمام می&zwnj;شود که اگر به هر دلیلی نتواند بازیگر شود چه کاری را بیشتر دوست دارد و جواب او که با خنده&zwnj;ای بلند و سرخوشانه همراه است نشان می&zwnj;دهد چرا شمیلا به فیلم&zwnj;های هندی علاقه دارد. &laquo;اگر بازیگری نشوم، دوست دارم خواننده شوم. وقتی آهنگ می&zwnj;گذارند من هم کنارش می&zwnj;خوانم. می&zwnj;گویند صدایم خوب است ولی اگر این هم نشد به خلبانی هم علاقه دارم. (می&zwnj;خندد) همه&zwnj;ش بچه&zwnj;گانه است، می&zwnj;دانم ولی باید تلاش کنم.&raquo;</span></p><p>&nbsp;</p><p><span style="font-size: 12px">منبع: ایسنا</span></p>